سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بی تو . . .

صفحه خانگی پارسی یار درباره

هر جا برود

آنقدر خوبتر از من به برش می آِید

که بدش از من خونین جگرش می آید

باغبانی که مرا کاشت مرا آبم داد

دارد امروز چرا با تبرش می آید؟!

او که رفت و گل امید مرا پرپر کرد

دارد از مدرسه با گل پسرس می آید

می رود غافل از این است که هرجا برود

آه دل سوختگان پشت سرش می آید

در خزان آفت این باغ نیامد به نظر

حسرتش تازه به وقت ثمرش می آید

هر بلایی سرم آورد یقینا یک روز 

طبق قانون طبیعت به سرش می آید

ای رقیبان سر آن کوچه تجمع نکنید 

دارد آن عاشق آشفته ترش می آید

هر که از یاد برد عشق خودش را،روزی

همه خاطره ها در نظرش می آید

{ای که از کوچه معشوقه ی ما می گذری}

مگذر سنگ ز دیوار و درش می آید

ما گذشتیم به خون سر ما طعنه مزن

به سراغ تو هم آری پدرش می آید 

مثل باران خزان-پشت سر طوفان است

بیش از آن که برسد درد سرش می آید