سلام امروز اومدم و و بلاگ شعر شما رو مجدداً از اول تا آخر خوندم شعراتون واقعا ًحرف ندارن
آه اي وكيل پايه يك دادگستري
امروز عاشقت شده ام در كلانتري
خورشيدو ماه در يقه ات وول مي خورد
در آستين توست كرامات ديگري
مهرت كه بس شگفت فتاده ست بر دلم
بايد مرا به عقد خودت در بياوري
لب تر كني تمام تنم شعر مي شود
اعجوبه اي كه داخل فكرم شناوري
دارد تمام دهكده كيكنگ مي زند
با برقعي سياه و شلوار بندري
آقا بيا مرا به كنيزي قبول كن
بايد شما مرا بپذيري به همسري
پاورقي:
1 - كيكنگ = كل زدن به لهجه ي بندري
2- برقع = نقاب به لهجه ي بندري