سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بی تو . . .

صفحه خانگی پارسی یار درباره

سند سربی

من به اندازه دنیای شما غم دارم

چون تو او را کم و من نیز تو را کم دارم

بارها کشته ام او را و دلم سرد نشد

بس که احساس حسادت به رقیبم دارم

کاش با قید وثیقه برهم از غم تو

سند سربی ششدانگ جهنم دارم

کیست تا مرثیه خواند به دل مرده من

این چه دردی ایست خدا کین همه ماتم دارم

و دقیقا به خلاف صفحات تقویم

چند سالیست که هر ماه محرم دارم

فکر کن هر دو ما مشترکا هم دردیم

چون تو او را کم و من نیز تو را کم دارم


برگرد

بانوی غزلهای به هم ریخته برگرد

آرامش دریای به هم ریخته برگرد

توحید بدون تو به تثلیث گرایید

عیسای کلیسای به هم ریخته برگرد

مگذار که هر کس بزند ساز خودش را

ای رهبر اجرای به هم ریخته برگرد

از شنبه به جمعه همه جا رو به سیاهیست

ای روشن فردای به هم ریخته برگرد

گمگشتگی اتی  در ته هر چاه روا نیست

ای ماه زلیخای به هم ریخته برگرد


در اصل خدا خواست . . .

در اصل خدا خواست پریشان تو باشم

یک عمر همه بی سر و سامان تو باشم

پیغمبر تبعیدی من جای غمی نیست

کافیست فقط بنده مسلمان تو باشم

با پای پیاده به حجاز آمده ام چون

تصمیم من اینست که سلمان تو باشم

چشمان شما قبله حاجات دلم هست

بگذار که من حاجی چشمان تو باشم

در حج شما خونم اگر ریخت چه باکی

ای کاش که از خیل شهیدان تو باشم

از دهکده تا خانه تو فاصله ای نیست

ای دوست مخواه این همه حیران تو باشم

ایراد به من نیست که عاشق شدم ای خوب

در اصل خدا خواست پریشان تو باشم


درد و دل

یک حس  عاشقانه مرا رنج  می دهد

بی رحم و خودسرانه مرا رنج می دهد

تنها دلیل زندگی ام بی تو   گاه  گاه

حتی همین بهانه مرارنج می دهد

وقتی نمی شود که عیان از تو شعر گفت

صد بغض شاعرانه مرارنج می دهد

زندان که نه بدون تو حتی عزیز من

دیوارهای خانه مرا رنج می دهد

نام تورا که می شنوم آه می کشم

یاد تو روح و جان مرا رنج می دهد

کی می خورد به شیوه ی سارا سرم به سنگ؟؟

امواج رودخانه مرا رنج می دهد