سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بی تو . . .

صفحه خانگی پارسی یار درباره

خطر دارد

ماه زیبا بپوش رویت را دلبری بی گمان خطر دارد

شهر تو بیشه ی پلنگان است پنجه ی عاشقان خطر دارد

شانه هایم عجیب پوسیده است پای خودرا به روی آن مگذار

نگران تو‌ام مراقب باش دیگر این نردبان خطر دارد

سرد سردم تو همچنان داغی ترس دارم که من ترک بخورم

بوسه داغ قهوه ی لب تو از من ِ استکان خطر دارد

بوسه ی تو  شبیه کبریت است با تن خشک من مدارا کن

گر بیفتد جرقه ا ی کوچک از تو در کاهدان خطر دارد

ای که ذاتت سرشته از اتش، خانه در دامنت نخواهم ساخت

به سکوت تو اعتباری نیست، بغض اتشفشان خطر دارد

دار منصور را ببین قلم است قلمی که نوشته شد با آن

ترک کن این زیاده گویی را سرخی این زبان خطر دارد

یک نفر تا نماز باران خواند ناگهان صاعقه فرود امد

همه چیزی _ ز آسمان مطلب، گاه گاه آسمان خطر دارد

غافلیم و ظهور می طلبیم او بیاید که کارمان زار است

منصفانه اگـــر حســاب کنیم خود صاحب زمان خطر دارد

این زمین لایق رفاقت نیست، ماه زیبا بپوش رویت را

با خسوفت به آفتاب بگو که زمین همچنان خطر دارد

 

پ.ن:

برای شنیدن شعر با صدای شاعر اینجا کلیک کنید.



خیالت...

بانو خیالت تخت از ان تو هستم

از ان گیسوی پریشان تو هستم

هر چند در دنیا نبوت سهم زن نیست

 پیغمبری کن من مسلمان تو هستم

 از چشم هیز ماده شیران در امانم

  وقتی که اهوی خرامان تو هستم

چنگیز شو محکم بتازان اسب خودرا

من نه بخارا /بل خراسان تو هستم

چنگیز شو اتش بزن سرتاسرم را

من نه خراسان بلکه ایران تو هستم

بانوی نیشابوری و  الاصل تغزل

من جان فدا از سربداران تو هستم

با این همه از هم اگر دوریم خوب است

ای سیب /من چاقوی بران تو هستم

 

 

 

 

 


شومینه

هردوشان شبیه همند قلب من و شومینه


 


او چه زرد میسوزد من چه سرخ در سینه


 


برد رستم و سهراب احتمالی است  اما


 


هر کسی برنده شود باخته است تهمینه


 


ما رفیق هم هستیم ها بسوز میسوزم


 


میهمانمان اتش میزبا نمان  سینه...........................



شومینه

هردوشان شبیه همند قلب من و شومینه

 

او چه زرد میسوزد من چه سرخ در سینه

 

برد رستم و سهراب احتمالی است  اما

 

هر کسی برنده شود باخته است تهمینه

 

ما رفیق هم هستیم ها بسوز میسوزم

 

میهمانمان اتش میزبا نمان  سینه...........................