من کیم؟!
من کیم? یک نفر از آن همه خواهان شما
نیست دستان کسی لایق دامان شما
کام من تلخ تر از قهوه فالت شده است
چقدر اسم نشسته ته فنجان شما!
تو چنان منعطفی آه به این آسانی
نپرند این مگسان از لب قندان شما
این عجب نیست اگر با شته ها هم عهدند
کرم دارند درختان خیابان شما
ما از آن نیم تو ای ماه گذشتیم ولی
چند نیم است همان نیمه ی پنهان شما
مثل من باد بهم ریخت و سرگردان شد
تا که پیچید به گیسوی پریشان شما
کم هرس کن که همه خواهش دستان منند
یاس هایی که رسیدند به ایوان شما
گیرم از روی کرم بوسه به ما هم بدهی
کم مگر می شود از طعم فراوان شما؟
این غزل حاصل کم طاقتی شاعر نیست
بیش از این هاست غم مرثیه خوانان شما