سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بی تو . . .

صفحه خانگی پارسی یار درباره

خطاب به خودم !!


در تار و پود تو نسرشتند دلبری

آی ای وکیل پایه یک دادگستری

تو از کلوخ ماه تراشیدی و دریغ

تا ماه شد پرید در آغوش دیگری

 

ششدانگ قعر چاه چو یوسف بنام توست

حتی اگر نداشته باشی برادری

از معجزه نبود که تو زنده مانده ای

دست خلیل قصه نبوده است خنجری


تنها به جرم اینکه کمی شاعری و بس

بر دار می کشند ترا در کلانتری


از مرد بودنت که بجایی نمی رسی

حالا بپوش با کت و شلوار روسری


حالا قبول کن که زمان با تو خوب نیست

آری وکیل پایه یک دادگستری


برای که؟

بعد از شما غزل بنویسم برای که؟

یا واژه واژه عشق بریزم به پای که؟

بلخ و هرات را و ....  الی اخر جهان

اسکندرانه  فتح کنم  در هوای که؟

در زمحریربهمن هشتادوهفت.هشت

دلخوش کنم به لحظه ای از استوای که؟..........

..............؟


غزه

غزه تو خون دادی   
 شاعری شعر  نوشت

وسکه گرفت

لطفا به هیچ عنوان صلح نکن

ای خاک حاصل خیز  شاعران

لطفا بگذار خون کودکانت را بیشتر بریزند

که  از خونشان اینجا  هند را دروکرده اند

تاجیکستان را به جایزه برده اند

از تو سکه میروید ای عزیز

شاعران تو را به تور چین خواهند برد

و مرا به تور اوین

نه اسراییل پیروز این میدان است نه تو

جنگ را  شاعرانت برده است


نقاشی گیسوی پریشان تو سخت است

بگذار بگویم که جهان بی تو چه سان ماند

این حرف،چه حرفیست مگر بی تو جهان ماند

 

آنقدر که خوبی دلکم لحظه کوچت

صد مولوی و حافظ و سعدی نگران ماند

 

آن لحظه که تصنیف تو را خواند زمانه

انگشت به لب حضرت استاد بنان ماند

 

تا بار دگر دست زمین پای تو گیرد

دنبال تو یک عمر زمین در دوران ماند

 

نقاشی گیسوی پریشان تو سخت است

آنقدر که حسرت به دل فرشچیان ماند

                     ***

بی رحم تر از حضرت یوسف چه کسی هست

سی سال نیامد پدرش گریه کنان ماند


همین...

نبینم خا نه ات آباد الهی

نباشد روزگارت شاد الهی

برو تو لایق کادو نبودی

ولنتاین روز مرگت باد الهی

----------------------------

تن من سوخت ز هرم تب تو

آه از عشـــوه ی لامذهب تو

بازهم جام مــرا پر کن اگــر

مزه ی بعـد شـــراب  لب تو